الناالنا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

النادخترشیطون

واکسن

عزیزم امروزرفتیم قدووزن عالی بودی خانمی بهت واکسن زدگریه کردی ...
28 اسفند 1392

بدون عنوان

روز تولدت با شکوهترین روز هستیست روزی که آفریدگارتورابه جهان هدیه داد به زمین خوش آمدی فرشته مهروزیبایی تولدت مبارک دخترگلم ...
18 اسفند 1392

شب تولد

دخترمامان جمعه شب برات تولدگرفتیم عمه خدیجه عمو،نگار،ندا،سحر،قمرباجی،بامامان جون وباباجون مهمونمون بودند تولد تولدگفتیم توخیلی خوشت اومده بودبالاپایین می پریدی می رقصیدی  دستتوکردی توکیک کردی نذاشتی یه عکس تکی باکیکت بگیریم پاتم رفت توکیک مالیدی به فرش دخترم خیلی شیطونی کردی:-* ...
18 اسفند 1392

قدم قدم

دخمل مامان دیگه چن قدمش شده پنج شش قدم دار ی رامیوفتی عسلکم  اول جرات نمی کردی ولی الان دیگه خوشت اومده خودت تنهایی پا میشی چن قدم رامیری  یه هفته دیگه یه ساله میشی چه زودگذشت انگارهمین دیروزبود به دنیا اومدی‌
10 اسفند 1392

11ماهگی

دیگه بزرگ داری میشی گلم شیطونیات زیاد شده بابا-مامان داداش دردر کیه چیه بده همرو خوب میگی تلفن حرف میزنی بای بای  میکنی وقتی میرقصی دستاتو تکون میدی وقتی پیام بازرگانی شروع میشه نگودیگه میخکوب میشی  دالی بازی میکنی میخوای یه چیزی بدی قول میزنی نمیدی بلدی خودتوبرا بابا لوس کنی  وقتی  میگم النا نکن بده انگشت اشارتوتکون میدی دیگه میخوای راه بری سه چهار قدمی برمیداری باکنترل تلویزیونو خاموش روشن میکنی کانالاشوعوض میکنی دیگخ چی بگم از شیطونیات کمه ...
4 اسفند 1392

ده ماهگی

چهاردست پا میرفتی جوجوپربازی میکردی سرپا وایمیسادی دیگه بابا میگفتی دوتادندان درآوردی ...
4 اسفند 1392

9ماهگی

سینه خیز می رفتی بای بای میکردی نی نی میگفتی چیزی میخواستی بده میگفتی تلفن یا آیفون زنگ میخورد سریع میگفتی کیه چیه میگفتی ...
4 اسفند 1392